یه داستان......

سلام.

می خوام یه اتفاق جالب رو واستون بگم...داستانی که همین چنو وقت پیش اتفاق افتاد برام....

یه روز تو کلاس زبان نشسته بودیم.....استاد اومد و یک بحثی راه انداخت که به زبان دیگه بحث کنیم....بحث"سن ازدواج بود".....

خیلی حرف ها زدیم....

استاد خیلی مقید نبود.....یعنی می تونم بگم که اصلا مقید نبود......

من تو کلاس چند نفر می گفتیم که سن باید پایین بیاد و چند نفر از جمله استادمون می گفت که باید بالا بره.....

از پرسیدم که استاد من دلایل رو گفتم و شما دلیلی روی دلیل من نتونستین بیارین ....... اما می خوام یه فرصت بهتون بدم و اجازه بدم که بگین چرا باید سن بره بالا....

اونم صادقانه گفت که راستشو بخوای ازدواج دست و پای آدمو می بنده....من الان 16 کشور دنیا رو رفتم....اگه ازدواج کرده بودم نمی تونستم...شوهرم اجازه نمی داد......گفت می خوام فراخ بال داشته باشم و آزاد باشم....وقتی کیفام تموم شد بعد ازدواج کنم....

دلم یک دفعه گرفت.....موندم که این یک دختر ایرانیه....خیلی تاسف خوردم......بهش گفتم استاد اگه شما قدرت مسئولیت پذیری ندارین....پس این رو به دیگران تجویز نکنین...اگه شما می ترسین از پذیرفتن مسئولیت چرا اینو به دیگران می گین که دیر تر ازدواج کنن؟شاید بقیه در سنین پایین تر بتونن مسئولیت بپذیرن...اوئن مسئولیت هایی رو که شما می ترسین از پذیرفتنشون...

اما یک جا دیگه دلم بد جوری آتیش گرفت.....

دانشگاهمون با بسیج دانشجویی یکی از دانشگاه ها داشت همکاری مشترک فرهنگی می کرد.....دانشگاه ما پشتیبان و منبع تغذیه بود....ما هم داشتیم کمکشون می کردیم.....یه بار تو یکی از استراحت ها......بحث همین سن شد......

یکی از بچه مذهبی های ما گفت که سن پایین به درد نمی خوره....باید سن بره بالا.....

البته تا حدودی می شد بهش حق داد اما........می سوختم وقتی می دیدم که قشر مذهبی ما و طیف خود فروخته کشور حرفاشون یکجور داره می شه......و این بسیار زجر آور بود.....

اگه یه کم برگردیم به اعتقادات مذهبی خودمون.......م یفهمیم که همه این دلایل به ظاهر منطقی ما......یک مشت ترس از مسئولیت پذیری و دام شیطانه.....چیز هایی که در معارف دینی ما به طور کامل بهش جواب داده شده......

موفق و موید باشید.....امیدوارم در هر زمینه ای برای هر کار به عقاید دینی خودمون رجوع کنیم تا مشکلی برامون پیش نیاد....تا اطمینان خاطر داشته باشیم و فکر ترس رو از سرومن بیرون کنیم.....و ایمان داشته باشیم به این حرف خدا....

. من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا....

یا علی



نظرات شما عزیزان:

محمد
ساعت18:03---29 مهر 1393
سلام
جناب سید فرهاد جان مورد اول حرفت قبول ...
اره تاسف داره یکی بخاطر خوشگذرونی خودش و تعبیر بدش از ازدواج داره بقیه رو هم دور میکنه
من یه استاد دارم که ایشون هم اتفاقا زن هستن و همچنین متاهل . این خانوم کشورهای زیادی رفته متاهل هم هست حجابش هم کاملا حفظه حتی پای تخته حین نوشتن چادرشو پایین نمیذاره....استاد شما تعبیرش از ازدواج اشتباهه

اما مورد دوم :حرفی نمیزنم که باید همدیگه رو بزنیم........

پاسخ:اون استاد شما رو من دیدم.....درسته؟اوشون من خانواده شو گیر آوردم کلا خونوادگی مقید هستن و هیچ ربطی به حرف من نداشت این حرفت.....هیچ ربطی.... در مورد دوم..... بنده زیاد با شما حرف زدم در این مورد...هر حرفی هم خواستی زدی به من و هیچ وقت نزدمت...در مقابل کدوم حرف تونستی حرفی بزنی؟مگه غیر اینه که خودتم قبول کردی و به قول خودت ایمان پیدا کردی به این موضوع؟؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 29 مهر 1393برچسب:, | 17:34 | نويسنده : سید فرهاد |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.
?